آرام وارد شوید
از همه جا و همه کس
| ||
|
چند وقته دیگه دلش برا ما نمی سوزه و اشکی نمی ریزه همه جا خشک شده ، دل همه گرفته، آسمونو میگم قدیما خیلی زود به زود برامون اشک می ریخت ، نکنه از دلش افتادیم ...
اگه هر روز آدما مثل هم بود.... از صبح تا شب تکرار تکرار تکرار اونوقت همین خود تو ببخشید خود شما غر نمی زدی خسته شدم مردم از این همه تکرار ... حالا چرا از مشکلات می نالی آی دادام وای چی شدم چی نشدم ... بیچاره !!!خدا اینارو بهت میده : که هر روزت مثل هم نباشه دق نکنی ... حالا بازم بنال و غر بزن ...
پائولوکوئلیو: تولد دوباره من زمانی شروع شد که در پانزده سالگی تصمیم به خود کشی گرفتم .بدین ترتیب وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم، رنگش را نگاه کردم و مزه ی احتمالی اش را در زیر زبان ذهنم مزه مزه کردم .سپس آن را بو کردم ، در این لحظه ناگهان جرقه ای از آینده در ذهنم در خشید و سوزش آن را در گلویم احساس کردم و توانستم سوراخ ایجاد شده در درون معده ام را ببینم ، احساس آسیب آن زهر چنان حقیقی بود که گویی به راستی آن را نوشیده بودم . سپس ، مطمئن شدم که هنوز این کار را نکرده ام . در طول چند لحظه ای که آن لیوان را در دست گرفته بودم و امکان حضور مرگ را می چشیدم با خود فکر کردم ؛ اگر شجاعت کشتن خودم را دارم ، پس شجاعت ادامه دادن زندگی ام را خواهم داشت ! من می توانم.
نمی دونم تا حالا جنوب کشور تشریف آوردین یا نه منظورم تو فصل تابستونه تیر ، مرداد ، شهریور اگه اومدین که خودتون می دونید واصه اونایی که نیومدند میگم ............. اوج گرما 50 درجه سانتیگراد که معمولا اعلام نمی شه که اگه اعلام بشه بایدتمام ادارات و مدارس و و و تعطیل بشه اخه مگه چند روز میشه تعطیل بشه ....... بگذریم . حالا تو این اوج گرما وسیله نداشته باشی و بخوای جابجا بشی چه شود . یکی می گفت ما اینجا یعنی جنوب یه جورایی طعم جهنم رو زودتر حس می کنیم ولی گرمای جهنم دیگه چیه به نظرم از تحمل ما خارج باشه ........................ خدا خودش رحم کنه
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد
لينك باكس ها
| |
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |